مدتیه که ماشینمون خراب شده!
از اونجایی که هزینهها سرسامآور شده، فعلاً تعمیرش رو موکول کردیم به زمان دیگهای و آقای یار هر روز مجبوره مسافت طولانی تا محل کارش رو با ترکیبی از تاکسیهای اینترنتی و چندین خط مترو طی کنه!
واقعاً کار سخت و طاقتفرساییه!
توی خونه نشستم و به کارهای خونه میرسم و گاهی که پروژهای دستم باشه بین آشپزخونه و میز تحریر در رفتوآمدم و نهایت سختیِ کارم روزهاییه که تمیزکاری اساسی هم باید انجام بدم یا روزهایی که خریدهای گوشت و سبزیجات فریزر رو باید سروسامون بدم، یا روزهایی که مهنام و مهیاد هردو تکالیف زیاااااد یا کاردستی و امتحانهای جورواجور دارن و باید میون انبوه کارهام رسیدگی به امورات اونها رو هم بگنجونم!
ولی بازم میبینم اونقدرها کارم سخت و طاقتفرسا نیست؛ در حد توانمه همشون و احتمالاً گاهی بیخودی از خستگیها و کوفتگیها شکایت میکنم و غر میزنم!
آقای یار هــــــــر روز توی این ترافیک و شلوغی و آلودگیهای سمیچندین ساعت از روزش رو فقط توی مسیر میگذرونه، اونم فقط برای اینکه هزینهی تعمیر ماشین باری به هزینههای جاری زندگیمون اضافه نکنه (البته ناگفته نمونه که حتی وقتی ماشینمون هم درست بود، دقیقاً همین میزان تلفشدنِ وقت رو در مسیر رفتوآمد داشت بهخاطر ترافیکهای عجیبوغریب! ولی بهرحال خستگیِ از این مترو به اون مترو رفتن و طیکردنِ راهروهای طولانی و پلهبرقیهای پیدرپی و بعضاً لهشدن میون جمعیت آدمها که با یه ترمزِ مترو مثل قطعات دومینو میفتن، قطعاً بیشتره!)
امروز بیشتر از روزهای دیگه به این قسمتِ غمانگیزِ زندگی روزمرهی آقای یار فکر کردم، توی خلوتم براش اشک ریختم، توی دلم براش دعا کردم و ذکر گفتم تا انرژی مثبتش بهش برسه...
قوت، عزت و برکت روزیِ هر روزت❤️
+ نه فقط روزهای حولوحوش روز مرد! آیا روزهای دیگه هم به قدر کفایت، قدردان زحماتت هستم؟!
چگونه ورزش همگانی را در پارک های آمل گسترش بدهیم؟؟